خبرگزاری «حوزه» - مشهد/ هر فرهنگ و جامعه ای با قصه هایی واقعی یا افسانه ای تلاش دارد تا جایگاه خود را در میان سایر تمدن ها و اجتماع های بشری حفظ کند؛ شان و منزلتی که گرچه برای خیلی از گذشتگان آنچنان مسئله و دغدغه نبوده ولی به هر حال در جهان پر هیاهو و رسانه ای امروز بدون تردید این قضیه از رتبه والایی برخوردار است.
نگارش شاهنامه های ایرانی و رمان های رومی و یا هر داستانی که به زندگی بخشی از تاریخ یک جامعه مشغول است، نه یک نوشتن ساده بلکه زنده کردن و توجه دادن به دین، ادبیات، فرهنگ، هنر، سیاست و نام قهرمانانی است که در آن دوران بوده و یادشان موجب افتخار است.
صدای تاریخ، روزگار ما انسان ها را مانند برگه های دفتر ورق می زند و هر روز به بشر یادآوری می کند که چه بر سرِ زمین آمده است؛ یادآوری خوشی ها و ناخوشی، ملایمت ها و سختی ها، خاطرات تلخ و شیرین.
در این میان همه اقوام و ملل جهان با گذشته و تاریخ خود زندگی می کنند و از درس های ناگفته اش، درس می گیرند. تاریخی که شاید برای یک نسل، فقط روزگار گذراندن بود اما برای نسل های بعد، نه تنها درس زندگی بلکه نشان افتخاری در دستان آنان است که به سرزمین و آیین بزرگ خویش ببالند. آزادگی و آزادمردی از جمله همان افتخاراتی است که در سیر تاریخی یک ملت با حضور و مجاهدت سرداران آن خطه رقم خورده و اسطوره های زندگی شان را در داستان ها و فیلم ها یادآور می شوند و مجسمه هایی از جنس افتخار در میادین علم می کنند.
این داستان زندگی بشر است. قصه ای ترسیم شده از دلیرمردی های اسطوره هایی که در هر قوم و سرزمینی بوده و هستند. داستان سلحشوری های اسطوره های ایران زمین نیز از همین جنس افتخار است با این تفاوت که تاریخ کشورمان پر از فراز و نشیب هایی بوده که با وجود قهرمانان و پهلوانان غیورش به سرمنزل مقصود رسیده است.
بدون تردید این سلحشوری ها را نسل امروز در افسانه های مادران شنیده اند اما باور داریم که پهلوانانی از جنس بهشت در همین چند دهه گذشته با دست خالی ولی ایمانی راسخ به جنگ با ابرقدرت های استکباری رفتند و امروز نه یک داستان افسانه ای بلکه روایتی واقعی از تاریخ کشورمان برای داستان مادران این سرزمین رقم خورده است.
جنگ تحمیلی هشت ساله شاید برای بعضی ها که از دور صدای آن را شنیده اند، یک داستان مانند همه قصه های سرزمین های دور و نزدیک باشد اما برای کسانی که آن را با همه وجود لمس کرده و امروز روایتگران آن شده اند، به طور حتم زندگی است.
البته داستان سرایی وقصه گویی از آسمانی های زمین، شرط و شروطی دارد و آن عشق است و سر بلا خیر؛ به قول شهید آوینی راه کاروان عشق از میان تاریخ می گذرد و هر کس در هر زمره که می خواهد ما را بشناسد داستان کربلا را بخواند، اگرچه خواندن داستان را سودی نیست اگر دل کربلایی نباشد.
و شهدای قصه ما همگی از جمله همین سربدارانی بودند که دل کربلایی داشتند و به پیروی از سیدالشهدا (ع)، کربلایی دوباره در سرزمین عاشورایی ایران رقم زدند تا به این جمله زیبای شهید اهل قلم، مرتضی آوینی برسیم که گفت: مپندار که تنها عاشوراییان را بدان بلا آزموده اند ولاغیر... صحرای بلا به وسعت همه تاریخ است.
حمید محمدیان / خبرگزاری حوزه